ستیا نفسستیا نفس، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

ستیانفسم

دارم میرم مسافرت

سلام سلام چند شب پیش رفتیم خونه دایی جون مامانی تو راه خوابم برد،وقتی رسیدیم خونه دایی جون خواب بودم بعد چند دقیقه بیدار شدم ومشغول بازی با تاراجونی شدم می خواستم دستای تاراجون رو هام کنم فردای اون روز مامان جونم منو برد به حموم تا یه آبتنی حسابی بکنم بعد آبتنی مامان وبابا مشغول جمع کردن وسایل شدن ومنم تو چمدان مامانی جاسازی کردن آخجون میرم مسافرت     ...
25 بهمن 1391

مسابقه وبلاگی....

سلام به همه دوستان عزیزم من امروز توسط مینای عزیز(مامان پرهام جون) به این مسابقه دعوت شدم هدف از نگارش این وبلاگ:   تا نفس زندگیمان دفتر خاطراتی مجازی داشته باشد که در آن هر پستش را با عشق نگاشته ام،عشق بی انتهایم برای وجود پاکی که با آمدنش به زندگی ام مرا مادر نامید ... تاکه بداند چه مقدار غرق عشقش هستم خدای مهربانم فرشته نازنینی به ما ارزانی داشت که با آمدنش من وهمسرم را دوباره عاشق کرد وچه بهانه ای بهتر از نگاشتن برای این عشق پاک...     طبق قانون بازی سه تا از دوستای عزیزم رو به این مسابقه دعوت میکنم: آنی جون(مامان فرشته ناز ویاناجون) فائزه جون(مامان فرشته دوست داشتنی مهدیار جون فلوریاجون(مامان فرش...
24 بهمن 1391

دخترگلم وارد ماه پنجم از زندگی قشنگش شد

سلام دختر نازنینم امروز وارد پنجمین ماه از زندگی قشنگت شدی                             نفس مامانی توی ماهی که گذشت کلی شیطون تر شدی و واسه ما دلبری کردی عاشق تخت خوابت هستی و هر باری که تو رو روی تختت میذارم اینجوری واسم میخندی این یه دونه از عکساته که بعد یه آبتنی حسابی ازت گرفتم همیشه بعد آبتنی گرسنه میشی و با اون چشمای نازت زل میزنی به صورت من                       ...
7 بهمن 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستیانفسم می باشد